وقتی حس می کنم بهتر از دیروز روزی نیست ، وقتی باید صد بار خدا رو به خاطر این روزا شکر کنم !!! 🙏🏼🙏🏼🙏🏼
زنگ اول که طبق معمول امتحان تاریخ 😖 و جغرافیا 😍 داشتیم که با خنده های ریز ریز و تقلب های همیشگی بچه ها تموم شد اونم با چه نمره های رنگینی 🌈 وای ی ی خدا برگه های صحیح شده که اومده ، بچه ها تنگه بیرینگُ نوشتن بیری ( اونم با تقلب ) من نمی دونم اگه این خاصیت copy paste رو نداشتن می خواستن چی کار کنن ؟ 😂😂😂 زنگ بعد که عالی بودا عالیییییییییی ، این معلم قرآن ما از اون با حجاباست البته حجاب داریم تا حجاب ولی این یکی از اونایی که من برا توصیفش کلمه ای پیدا نمی کنم یعنی در حدیه که اگه یه نمه مقنعه تون عقب باشه میگه نه نمره کلاسی براتون می ذارم نه پرسش کلاسی ازتون میشه !!! اییییییشششششش خخخخخخزززززز 😒😒😒 حالا ما هم برای مسخره بازی همه مقنعه هامونو کشیدم جلو چشامون 😀😀😀 یعنی اگه یکی سر زده میومد تو کلاس طلبه های آینده رو جلو چشماش می دید در این حدددددددددد بود . درس رو که داد یهو یه چی گف برق 240 والت هممونو گرف :
- دخترا همین الآن بخونین می خوام ازتون بپرسم
همه با هم داد زدیم چیییییی ؟؟؟ که دوباره حرفشو تکرار کرد 😑😑😑
یکی از اونور می گف خانم شما همین جلسه پیش امتحان گرفتین و جلسه بعد بپرسینو ما الآن آمادگی نداریمو از این جور چیزا که یهو چنان داد زد که بچه ها 10 متر پریدن هوا :
- مگه نمی فهمین چی می گم ؟؟؟ هی هیچی نمی گم پررو شدن ، این دفعه اگه جیک یکی تون در بیاد برا همتون 1 می ذارم 😠😠😠
آقا حالا چرا یک خودتو راحت کن بگو صفر گلوت پیش 1 گیر کرده ؟؟؟
ما هم ان قد حرف گوش کن و مظلوم نشتیم دو درسو خوندیم ، اون هم پرسش کرد چه پرسشی از کل 24 نفر ، کل عقده هاشو سر ما خالی کرد 😩😩😩
زنگ آخر که شد بر و بچ تصمیم گرفتن بریم از دبیر اون زنگمون اجازه بگیریم برای تمرین نمایش کمدی-اسلامی مون !!!
همین که گف : باشه برین ولی خیلی آروم بقیه کلاسا درس دارن ، ما ریختیم تو نمازخونه 🙌🏼🙌🏼
کل نمازخونه رو رو سرمون خراب کردیم ، وا ی ی ی ی خدایا خداوندا این ترانه و تینا رو ازمون نگیر که به افسردگی حاد دچار میشیم یعنی ان قد اینا خوبن 💕 وسط نمایش یهو تینا یه چیز می پروند که ما قشننننننگ وسط نماز خونه پهن می شدیم و ریسه می رفتیم به معنای واقعی ج ... خوردیم 😂😂😂 حالا این شادی زمانی کامل تر شد که یه همکلاسی گرامی اومد و اعلام کرد خانم قوی اندام گفته از نمره تمرم همه تون 2 نمره کم می کنه 😒😒😒
ما هم پررو ، بدتر می خندیدیم معلم که اومد یه سر بهمون بزنه وضع ما رو که فرش زمین شده بودیم از خنده دید ، با یه لبخند ملیح صحنه رو ترک کرد (😌) نزدیک زنگ بود که بار و بندیلمونو جم کردیم اومدیم بیرون ، مثه این که چن نفر زودتر از ما رفته بودن چون وقتی ترانه رف کفششو بپوشه دید تو کفشش یونولیت چپوندن همین که کفشو بر عکس کرد از هر دو تا لنگه کفشش یونولیت بارید ، یه ساعتم که خندمون سر اون بود ، بیچاره زی زی رف تمام یونولیت ها رو با جارو و خاک انداز جم کرد 😞😞😞 زنگ که خورد با یگانه و زی زی راه مغازه رو در پیش گرفتیم که من برم یه چی بریزم تو شکمم ( لازم نیست حدس بزنید چیه ! چیپس فلفلییییییییی 😋😋😋 ) ووووووی عاشقشم ، داشتیم میلمبوندیم که یهو معلم پرورشیو دیدیم . اون داشت از اون ور حرف می زد منم اصن گوش نمی دادم و می خوردم خیلی ازش خوشم میاد اه ه ه ه ه ه 😕😕😕 تو راهم که نزدیک بود ماشین ما رو زیر بگیره 🚘 که خدا رو شکر به خیر گذشت ، اون روز مدرسه هم با لیز خوردن و پخش زمین شدن تو پارکینگ ساختمون به پاااااایاااااان رسید 😅😅😅